چه خبرا ؟


والا چه عرض کنم که سرمون حسابی شلوغه .

از یه طرف مامان بزرگ آقا ایلیا از مکه اومده بود که یه هفته مشغول بویم بعدش هم که کارهای بابایی اجازه نمیده آپ کنه تازه این هفته گذشته هم که همش ماموریت بودیم البته براش دو دست لباس خریدم .

این روزها هم  درگیر  انتقال شرکتیم . خلاصه یه ده دقیقه هم که میخوایم بعد از ناهار چشمامونو استراحت بدیم باید با عالیجناب کشتی بگیریم و ...

فعلا عکس ندارم تا چند تا معرکه ازش بگیرم و بذارم .

ایلیا دیگه میتونه راحت از چیزی بگیره و وایسه تازه بعضی چیزا هم میگه مثل ماما و بابا و من و دده و ... خیلی هم لوس شده . از سر کار که میرم خونه قبل از درآوردن لباس باید با آقا بازی کنم و یه جوری سرشو گرم کنم بعد لباس دربیارم . موقع نماز هم که باید مهرم تویه دستم باشه و اگرنه با سرعت ۱۰۰۰ تا میپره و مهر رو به دندون میگیره و فرار  !

دیشب هم شدیم اسباب بازی آقا و با شکم ۷ تیکه بابایی بازی میکرد ! ناز کردن هم بلد شده البته وقتی خیلی احساساتی میشه لری ناز میکنه یعنی چالاپ چولوپ میزنه که حالت جا بیاد .

بالاخره ایلیاست دیگه !!!۱


آخ جون ناهار !!!!


خیلی بی معرفتید .

پسرم از خدا خواستم به من توانی بده تا بتونم تا آخرین لحظه عمرم  از تو و مامانی حمایت کنم . 

اون شب که تویه بغل بابایی از شدت تب داشتی میسوختی ، چشمام پر از اشک شده بود و  سعی میکردم با اشکهای خودم  پنهون از مامانی بدنت رو که مثل کوره داغ شده بود خنک کنم . 

خودت دیدی که من هم مثل تو لخت شده بودم و بدنت رو به بدنم چسبونده بودم تا بلکه یه کم تبت پایین بیاد . 

پسرم بزرگ میشی و حتی یکی از این شبها هم به یادت نمیمونه . 

راستی یه آدم چقدر میتونه بد باشه . یا یه آدم چقدر میتونه خود خواه باشه . یا یه آدم چقدر میتونه روانی باشه . 

نمیدونم یا من همه اینها هستم یا اونی که میدونی . 

به هر حال  موقع  مریضی تو تنها بودیم . 

تنهای تنها . 

من و مامانی 

نامردی در حد تیم ملی آلمان !

سلام . 

امروز خیلی بهتریم . 

آخه ایلیا بعد از

3 روز تب 40 درجه دیشب بهتر خوابید . 

تویه این سه روز هم هیچ کس . هیچ کس از حال ما خبر نشد . نمیدونم چطوری دلشون میاد به دروغ ادعا کنند :


ایلیا جون دوستت داریم !




عید آقا ایلیا

باسلام دوباره در سال جدید .

اولین عید آقا ایلیا رو سعی کردیم خیلی بهش خوش بگذره .

بردیمش خونه خاله و جنگل و دریا .

تازه ماسه دریایی هم خورد !

ایلیا دیگه حالا 4 تا دندون داره و با کمک مبل و میز و پشتی و ... سعی میکنه بلند بشه و وایسه . بعد از مسافرت هم کلی ددری شده و هرکس که لباس میپوشه باید بصورت مخفی از جلوی ایشون رد بشه چون باید اقا رو هم با خودش ببره .

خلاصه کلی قرتی شده .