این هم از هنرمندیهای مامانیه که دنیای عروسکی واسه آقا ایلیا درست کرده .
زبل خان دو روزه نصفه نیمه میشینه اگه موفق بع شکار این لحظه بشم حتما آپ میکنم .
فعلا .
روز ۵ شنبه برای آقا ایلیا آش دندون پختیم . اون روز هم که اداره تعطیل ! از صبح مشغول بودیم و تدارکات رو تکمیل کردیم و بعد از ظهر هم که من رفتم بیرون و به آش نرسیدم .
ایلیا مهمون اختصاصی هم داشت . دخترک چینی فروش و موش فاضلاب !
خداییش از همشون یه سرو گردن بالاتره . هم از نظر سن و سال و هم از نظر قیافه .
ایلیا و موش دخترک چینی فروش ( لاوین )
بابا .
این کلمه ای بود که آقا ایلیا بالاخره کاملا اتفاقی روز ۲ شنبه ۲۱ بهمن گفت. اون هم ساعت ۱۲ ظهر .
البته هنوز خیلی زوده که حرف بزنه اما مهم ادا کردم کلمه بود که ایشون انجام دادند .
دیشب من و آقا ایلیا حسابی جک گفتیم و خندیدیم . البته از اونجا که اون بلد نبود عکس بگیره من ازش عکس گرفتم .
باز هم سلام.
به حضور شریفتون عرض کنم که عالیجناب آقا ایلیا !. یکی دو روزه که داره به جای دنده عقب رفتن یه خورده روبه جلو حرکت میکنه . یعنی اینکه مثل شیر روی دو دست جلوش بلند میشه و یهو خودشو پرت میکنه جلو و هر بار هم انتظار داره که یکی قربونش بره . حالا بابایی باشه یا مامانی و یا عمه و ...بالاخره میگه بابا بیاین من دارم شاهکار میکنم . تقریبا این حرکتو داره از جمعه انجام میده . البته به تعداد کم و حالا بیشتر شده .