روز مامانی

مامان جون سلام .

امسال اولین سالیه که من مامانمو میبینم . پارسال آخه منو قورت داده بودی . یادته ؟

اما امسال اولین ساله که مامان من هستی .

بابایی میگه باید روزتو بهت تبریک بگم . ولی چرا ؟

مگه فقط امروز تو مامان من هستی ؟

شبها که بیدار میشی و به من شیر میدی اون هم با اولین صدایی که از خودم در میارم  مگه مامان من نیستی ؟

وقتی مریض بودم و نمیخوابیدی چطور  ؟

تو همیشه مامان من هستی و همیشه روزه توئه .

من هم همیشه بهت میگم : روزت مبارک .


یه گزارش .

یه یادداشت پیدا کردم :

                                    سومین دندان ایلیا 87/12/30 ساعت 12:30 فهمیدیم و مامان ندا اولین کسی بود که متوجه شد . سومین دندان از پایین .


روز نهم فروردین چهارمین دندون پیله کرد و بیرون زد .

روز 13 نوروز به همت آقا احسان بیلی بابای کردن یاد گرفت . 

تویه عید دست زدن هم اضافه شد .

روز زانو نشستن آقا ایلیا از روز دهم بیشتر شده .

ششمین دندان جوجه هم روز 88/01/28


جالب بود برای خودم .

الان جوجه بیشتر جیک جیک میکنه !

لوس شدم هم یاد گرفته .

دیشب هم وقتی خواب بود داشت پیاده روی میکرد که دو بار گرفتمش و بار سوم شاکی شد و مامانی بهش شیر داد و خوابید .

چه خبرا ؟


والا چه عرض کنم که سرمون حسابی شلوغه .

از یه طرف مامان بزرگ آقا ایلیا از مکه اومده بود که یه هفته مشغول بویم بعدش هم که کارهای بابایی اجازه نمیده آپ کنه تازه این هفته گذشته هم که همش ماموریت بودیم البته براش دو دست لباس خریدم .

این روزها هم  درگیر  انتقال شرکتیم . خلاصه یه ده دقیقه هم که میخوایم بعد از ناهار چشمامونو استراحت بدیم باید با عالیجناب کشتی بگیریم و ...

فعلا عکس ندارم تا چند تا معرکه ازش بگیرم و بذارم .

ایلیا دیگه میتونه راحت از چیزی بگیره و وایسه تازه بعضی چیزا هم میگه مثل ماما و بابا و من و دده و ... خیلی هم لوس شده . از سر کار که میرم خونه قبل از درآوردن لباس باید با آقا بازی کنم و یه جوری سرشو گرم کنم بعد لباس دربیارم . موقع نماز هم که باید مهرم تویه دستم باشه و اگرنه با سرعت ۱۰۰۰ تا میپره و مهر رو به دندون میگیره و فرار  !

دیشب هم شدیم اسباب بازی آقا و با شکم ۷ تیکه بابایی بازی میکرد ! ناز کردن هم بلد شده البته وقتی خیلی احساساتی میشه لری ناز میکنه یعنی چالاپ چولوپ میزنه که حالت جا بیاد .

بالاخره ایلیاست دیگه !!!۱