-
درود
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 12:55
پسرم سلام حالت که خوبه . اینو از وول خوردنهات میشه فهمید . راستی دیروز تمام وقت مشغول درست کردم اتاقت بودم . ای بدک نشد . عکسش رو هم بعدا میذارم . راستی گفتی از شکار و ماهیگیری خوشت میآد . نه ؟
-
قرآن
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 09:43
سلام بابایی . دیشب برات قرآن خوندم و کلی با هم بازی کردیم . راستی قدرت پای راستت بیشتره یا پای چپ ؟ دیشب که خوب شوت میکردی . یا شاید هم ضربه میزدی . به هر حال میبخشی که در حال بازی کردن باهات خوابم برد .
-
اسم
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 10:18
بالاخره پس از مدتها کش و قوس تصمیم گرفتیم این اسم رو واسه نینی انتخاب کنیم . رایان قشنگه . نه ؟
-
بابا و نی نی !!
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 12:18
-
LETTER
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 08:15
پسر عزیزم: The day that you see me old and I am already not, have patience and try to understand me … روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی .... If I get dirty when eating… if I can not dress… have patience. Remember the hours I spent teaching it to you. اگر من در هنگام خوردن غذا خود را...
-
مرسی بابایی !
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1387 07:44
سلام پسرم . از اینکه بابایی رو دعا کردی تا بتونه جلسه دفاعیه رو بگذرونه هزار تا مرسی . بابایی تونست بیست بگیره . باز هم برامون دعا کن .
-
دعا .
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1387 07:50
پسرم سلام . خوبی ؟ حالت خوبه ؟ بابایی فردا که بخوابی و بلند بشی باز هم بخوابی و بلند بشی . باید از پایان نامه خودش دفاع کنه . آخه به خاطر تو داره مهندس میشه . تا وقتی ازت پرسیدن بابات چه کاره اس بگی مهندسه . آخی الهی قربون نی نی برم . آره بابایی . برای بابا دعا کن . باشه . دمت گرم .
-
اولین پست سال جدید
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1387 10:06
سلام . اگه خدا بخواد امسال دیگه جوجه میاد . دیروز هم بردیمش سیزده به در .
-
احساس
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1386 11:17
دیروز داشتم با نی نی حرف میزدم که یهو گوله شد زیر دستم . اشک تویه چشمام پر شد . آخه احساس کردم داره به من پناه میبره . یا اینکه صدای منو میشناسه .
-
رستم!!!!
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 09:02
بالاخره جوجه جنسش رو گفت و فهمیدیم که جوجه ما یه جوجه خروسه . منتظر یه رستم دستان هستیم . دیروز من و مامان کوچولو رفتیم سونوگرافی و تازه ازش فیلم هم گرفتیم . فقط یه مشکل کوچولو داره که ۴ شنبه میره پیش دکتر . فعلا هم دلواپس اون مشکلم . به امید خدا که هیچی نیست . درود بر رستم قهرمان .
-
پا قدم .
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 13:16
از پا قدم جوجه . همه اونایی که قرار نبود ولی شدند روز به روز بیشتر شد . آمارشونو میذارم . مرجان و رضا . سرور و محمد . عاطفه و بابک . شیوا و کاظم . بهنام و فرشته اینا هم منتظر جوجه هاشون هستند . برای همه مامان باباها و نی نی هاشون از خدا آرزوی سلامتی میکنم .
-
جوجه کوچولو
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1386 09:59
دیروز من و مامانی با هم رفتیم سونوگرافی تا بلکه جنس بدجنس جوجه رو بدونیم اما باز هم پاهاشو تویه شکمش جمع کرده بود و باز هم حیا به خرج و داد و نذاشت ببینیمش . اما با لطف خانم دکتر دنده های کوچولو و بندهای انگشت و ستون فقراتشو دیدیم . تازه زانوهاش هم معلوم بود . به قدرت خدا شکر . فعلا هم منتظریم تا یک ماهه دیگه بریم...
-
لباس
چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1386 13:09
جورابهای نی نی عروسکش
-
لباس زمستونی .
سهشنبه 25 دیماه سال 1386 14:45
لباس هات هم قشنگه . لباس زمستونیهات هم آماده شد . تازه برات یه جفت جوراب قشنگ هم خریدیم . ۱۸۲ روز مونده . آخه کی میآی ؟
-
حرفهام با تو .
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 11:35
نمیدونم چی میخوای بشی . یه عاشق و یا یه معشوقه ؟ یا هیچکدوم ؟ نیومده بهت میگم که هیچ کدوم بهتره . اگه عاشق بشی باید بسوزی و اگه معشوقه باید بسازی . دلم میخواد مرد باشی . نه پسر و دختر . دلم میخواد دیوار باشی تا مرد و نامرد بهت تکیه کنن . آخه یکی نیست بگه بیکاری ؟
-
سلام
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 11:03
یه نفر داره به تعدادمون اضافه میشه . یه دختر یا یه پسر ؟ فرقی نداره . فعلا بهش میگم جوجه .